کد مطلب:43167
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:24
تفسير فرازهاي سي و هفتم تا چهل و هشتم خطبه صد و چهل و سوم نهجالبلاغه كه در آن از خداوند طلب بخشش و باران ميكند چيست؟
«أَللّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنا غَيْثَكَ وَ بَرَكَتَكَ وَ رِزْقَكَ وَ رَحَمَتَكَ، وَ اسْقِنا سُقْيانا قِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً تُنْبِتٌ بِها ماقَدْفاتَ وَ تُحييِ بِها ما قَدْماتَ، نافِعَةَ الْحَيا كَثِيرَةَ المُجْتَلي، تُرْوِي بِهَا الْقِيعانَ وَ تُسِيلُ الْبُطنانَ وَ تَسْتَوْرِقُ الْأَشْجارَ، وَ تُرْخِصُ الْأَسْعارَ إِنَّكَ عَلي ما تَشاءُ قَديرٌ» [خداوندا، باران و بركت و روزي و رحمتت را بر ما بگستران و ما را با آب شيرين و گوارا سيراب كننده و روياننده سيراب فرما تا آن روييدنيها را كه از دست ما رفته است بار ديگر احياء كند و آنچه را كه مرده است زنده نمايد ـ آب گوارايي كه سودمند باشد و داراي محصولي فراوان، دشتهاي هموار را با آن سيراب فرمايي و در درّهها و پستيهاي زمين سيل جاري كني، و درختان را پر برگ و قيمتها را ارزان فرمايي. قطعاً تو بر همه چيز توانايي.]
سادهلوحاني پيدا ميشوند و ميگويند: قوانين طبيعت كه در قلمرو كيهان بزرگ حكمفرما است، چنان مستحكم و پابرجا است كه هيچ عاملي نميتواند آنها را متزلزل بسازد، زيرا تزلزل قانون در عرصة هستي به يك معني، مساوي است با نيست شدن هست، يا هست شدن نيست و اين خود تناقضي است آشكار. اين مطلب گاهي با اين تعبير ادا شده است كه عالم هستي با نظمي كامل در جريان است. و اين نظم با هيچ عاملي قابل مختل شدن نيست. پاسخ اين اعتراض چنين است: نظم و قانون و سيستم و تشكل و مانند اين روابط، تنها با نظر به متن خود دستگاه هستي است و به عبارت ديگر جهان هستي براي ما كه در متن آن زندگي ميكنيم نمايش نظام (سيستم) بسته دارد، نه در عالم واقع و نفسالأمر، همانگونه كه يك توپ براي مورچهاي كه در ميان آن در حركت است داراي سيستم بسته ميباشد. ولي با نظر به انسانهايي كه ميتوانند با دست يا پا يا ديگر وسائل آن توپ را به اوضاع و حركات و موقعيتهاي گوناگون درآورند، داراي نظام (سيستم) باز است. معجزات به وسيلة انبياء(ع) و همچنين كرامات و استجابت دعاها، از خارج از متن خود طبيعت [كه نمايش سيستم بسته دارد] وارد اين عرصه ميشوند.
اگر بخواهيم با يك تشبيه كاملاً ساده ميتوانيم اين قضيه را تصور كنيم: اگر يك مورچه يا هر حيواني كه از فعاليتهاي مغزي و رواني ما آگاهي ندارد، از همه سطوح و اجزاء بدن ما عبور كند و آنها را در حالات معيني مشاهده كند، محال است به ذهنش خطور كند كه ممكن است يكايك اين سطوح و اجزاء، بلكه همة آنها به وسيلة نيروي اراده، وضع خاص خود را تغيير بدهد. مثلاً انساني كه نشسته است، اراده كند و برخيزد، كسي كه دستش پايين افتاده است، اراده كند و آن را بالا ببرد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 24
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.